مریم طوسی وطن خواه - یک دیس پلوخوری می شکند با دوتا بشقاب خورشت خوری که اگر خسارت ناقص شدن سرویس چینی را هم بگذارید روی آن، می شود 80هزارتومان ضرر...
حالا گیرم که 4تا لیوان کریستالی را که وسط دعوا خُرد شدند، نادیده بگیریم اما باز هم ارزش دعوایی را که بر سر 25هزار تومان خرجی منزل شروع شد، ندارد. البته وقتی فریادهای زن و تهدیدهای مرد تمام می شود و هریک خودشان را می کشند سمتی از دیوار و سر در گریبان فرو می برند، هیچ کدام شان به خاطر نمی آورند که آتش دعوا اصلا چرا شعله کشید؟ از این خانه، صد قدم بالاتر منزل دیگری است که همسایه ها قسم می خورند حتی یک بار هم صدای زن و شوهری را که در آن زندگی می کنند را نشنیده اند اما چه خبر دارند از دل آدم های این خانه که اگر دعوایی میان شان نیست، مدت هاست که حرفی هم بین شان رد و بدل نشده جز «سلامِ» صبح و «من رفتم بخوابمِ» شب. از این قصه ها تا دلتان بخواهد، در این شهر و در پس این پنجره ها می توان یافت. آدم هایی که چون رمز «همدلی» را نمی دانند، زندگی برایشان رینگ بوکس است .
اما چند کوچه و چند خیابان بالاتر یا پایین تر، زوج جوانی زندگی می کنند که اسم و رسم، موفقیتها و سرمایه های زندگی شان را تنها پای نبوغ بی نظیرشان یا حمایت بی دریغ خانوادهشان نمی نویسند، بلکه تمام قد براین باورند که «ما» بودن سهم زیادی در آنچه دارند داشته است! «امین زیوری» و «مریم امام دادی» زوج جوانی هستند که امسال اسم هایشان در فهرست اسامی پژوهشگران برتر کشور قرار گرفت.
این زوج جوان را در دفتر کارشان ملاقات می کنیم. جایی که بخشی از زندگی روزانه و حتی خانوادگی آن ها به همراه دختر 4ساله شان «مهدیس» می گذرد.
امین 36ساله ترجیح می دهد برای شروع قصه زندگی شان تا یکی از روزهای مهر سال 83 به عقب بازگردد. همان روزی که او بالاخره از خانمی که چندوقتی می شد، همکارش شده بود، خواستگاری می کند: «اعتراف می کنم عمده موفقیت های زندگی من بعد از ازدواج با همسرم «مریم» حاصل شده است. »
از همان روزهای اول این زن و شوهر عزم شان را جزم می کنند تا کار و کسبی راه بیندازند. امین تجربه اش را در حوزه صنعت و مریم توانمندی هایش را در حوزه مدیریت به کار می گیرد و طراحی یک سامانه رایانه ای را کلید زدنند. طرحی که سه سال کار پژوهشی و کلی هزینه روی دستشان گذاشت. مریم از آن روزها این طور یاد می کند:خیلی سخت بود. تقریبا هرچه داشتیم را فروختیم و هزینه کردیم برای این طرح، از خیلی ها قرض کردیم اما خوشبختانه همه آن تلاش ها به ثمر نشست و پروژه به مرحله تولید و عرضه رسید. همه این زحمات به تولید «سامانه جامع عملکرد دولتی» منجر می شود. سامانه ای که امروز بسیاری از وزارتخانه ها، نهادها و سازمان های دولتی؛ مشتری ثابت خدمات آن هستند. به گفته وی اگر اعتماد این زوج به هم و اعتماد خانواده هایشان به آن ها نبود فراز و فرودهایی که در این سال ها پشت سر گذاشته اند حتما آن ها را از پا می انداخت. البته قصه به همین جا خلاصه نمی شود و این زوج جوان به واسطه طرح مبتکرانه شان بارها در جشنواره های مختلف از «امیرکبیر» بگیرید تا «مراسم تجلیل از پژوهشگران و فن آوران برتر کشور» رتبه های رنگ به رنگ کسب می کنند. یکی از آن عناوین جالب «زوج برتر کارآفرین» در اولین دوره «جشنواره زوج خوشبخت ایرانی» است.
از مریم خانم می پرسم با همه مشغله هایش، چطور هم خانه را مدیریت می کند و هم سکان مدیریت بخشی از شرکت تجاری شان را در دست دارد؟ جوابش سرراست است: کار دشواری است هم همسر باشی، هم مادر، هم مدیر و هم مبتکر اما سعی کرده ام برای هر ثانیه ام برنامه داشته باشم. یکی از تلاش های من این بود که همسر خوبی برای امین باشم. همان طور که در امور روزمره خودم را به روز نگه می دارم، در امور خانه داری هم تلاش می کنم، عقب نمانم. مثلا طرفدار برنامه های آشپزی تلویزیون هستم و مجلات آشپزی را تهیه می کنم تا طعم های تازه را سر سفره مان ببرم. وی از دشواری های مادر بودن در میان این همه گرفتاری می گوید و عنوان می کند: تلاش دارم به همان فرصت های مشخصی که با دخترم هستم، کیفیت ببخشم. وقتی را صرف شنیدن اتفاقات روز کودکم می کنم و زمانی را هم می گذارم برای آن که باهم شاهنامه و بوستان بخوانیم.
امین هم توضیحات همسرش را این طور تکمیل می کند «مسائل خانوادگی گاهی پایشان به محیط کار کشیده می شود و بالعکس. این ها می تواند اسباب اختلاف شود اما خوشبختانه در محیط کار و زندگی من و همسرم به دنبال این نبودیم که ثابت کنیم کدام مان رئیس هستیم؟ قصد امتیاز گرفتن هم نداشتیم. اعتماد متقابلمان باعث شد تا تک روی نکنیم. برای ما این که برنده باشیم اما قیمتش تنهایی باشد، ارزشی نداشت. وی البته تاکید دارد که زندگی آن ها هم همیشه پُر نبوده از ایده آل ها: «اما یادگرفتیم که بهترین درمان برای مدیریت چالش ها، گذر زمان است. باید به زندگی فرصت داد، نه این که از ترس خسارت دیدن، به سرعت رابطه ها را قیچی کرد. مثلا حالا مشکلات و اصطکاک هایمان نسبت به دو سال پیش کمتر است و باز هم دوسال پیش اوضاع مان در مقایسه با دوسال قبل تر از آن بهتر بود.»
مریم در ادامه بر یک نکته مهم پا می فشارد و آن این که: «من و همسرم نابغه نبودیم، صرفا دوتا آدم عادی که «ما» بودن و هدف داشتن راه را برایمان هموار کرده و می کند. این وسط نباید از دعای خیر پدر و مادرمان غافل شوم. حضور و حمایت آن ها خیلی از غیرممکن ها را برایمان ممکن ساخت.» امین هم به این فهرست؛«اعتماد و علاقه متقابل و از همه مهم تر گذشت را اضافه می کند.»
قرار است هر هفته یک خانواده موفق ایرانی را معرفی کنیم. نه از آن خانوادههای اسم و رسم دار که سوپراستار بودن یا وکیل و وزیر و رئیس بودن یکی از اعضای خانواده، بهانه گرفتن عنوان «موفق» برایشان شده است. نه! قرار است سراغ خانواده هایی برویم که طعم واقعی خوشبختی را چشیده اند. خانواده هایی خیلی معمولی که خوشبختی را تنها زیر سقف خانه شان جست وجو کرده اند. اگر احساس می کنید خانواده شما نیز می تواند در قاب «خانواده ایرانی» جای بگیردیا درمیان دوستان واقوام، خانواده یا افرادی رامیشناسید که ویژگیهای یک خانواده موفق را دارند، با ما تماس بگیرید.
.: Weblog Themes By Pichak :.